جدول جو
جدول جو

معنی اسگی کند - جستجوی لغت در جدول جو

اسگی کند
(اِ کَ)
دهی جزء دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز. 1000 گزی شمال بستان آباد در مسیر شوسۀ سرآب به بستان آباد. جلگه، سردسیر. سکنه 113. شیعه. دارای چشمۀ آب گرم معدنی که در تابستان اهالی شهرهای اطراف برای استحمام بدین آبادی می آیند. آب از زهاب اوجان چای. محصول غلات، درخت تبریزی، سیب زمینی. شغل زراعت و گله داری. راه شوسه. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، دزدی. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). دزدیدن. (تاج المصادر بیهقی) ، سرقت خفیه، خیانت. (منتهی الارب) ، رشوت دادن. (تاج المصادر بیهقی). رشوه. (مهذب الاسماء). پاره دادن، غارت آشکار
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ کَ)
دهی است جزء دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند واقع در 43 هزارگزی شمال باختری مرند و 10 هزارگزی شوسۀ جلفا - خوی. محلی کوهستانی، سردسیر و دارای 330 تن سکنه است که شیعه و ترکی زبان اند. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات، نخود و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه ده مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان رودبار بخش ماه نشان شهرستان زنجان، واقع در 33 هزارگزی شمال ماه نشان، و یک هزارگزی راه مالرو عمومی. کوهستانی و سردسیر، آب آن از رودخانه قلوچای. محصول آن غلات و انگور است، 459 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند. از صنایع دستی بافتن گلیم و جاجیم در آن معمول است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(یِکَ)
دهی است از دهستان وفرقان بخش مرکزی شهرستان ساوه، واقع در 220هزارگزی باختری ساوه و یکهزارگزی راه عمومی دهستان، با 393 تن سکنه. فعلاً بیش از 200 نفر نیستند و بقیه در تهران ساکن می باشند. راه آن مالرو است ولی از طریق زرند می توان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا